اهل سنت ایران، سالها رنج و تبعیض
میلیونها شهروند اهل سنت ایران که همراه و همگام با دیگر هموطنان خود برای رسیدن به آزادیهای بیشتر علیه حکومت شاهنشاهی بپا خواسته بودند، هیچگاه فکرش را هم نمیکردند که قرار است چه دوران بغرنجی برای خود و نسل آینده به جای بگذارند.
اعلام تشیع اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی و غیر قابل تغییر کشور در اصل ۱۲ قانون اساسی، بازداشت رهبران اهل سنت و تعطیلی شورای مرکزی سنت (شمس) ـ که برای دفاع از حقوق اهل سنت در نظام جدید ایجاد شده بود ـ مصادره زمین و اموالی که برای ساخت مسجد جامع اهل سنت در تهران اختصاص یافته بود، همه و همه خبر از آغاز روزگاری سخت برای شهروندان اهل سنت ایران میداد.
کسانی که نزدیک به هزار سال ، پیشقراولان رشد و پیشرفت علمی، هنری، فرهنگی و اجتماعی در سرزمین ایران بوده و آوازهی میهن را به تمام جهان رساندند اکنون با بیمهری تمام حتی از حقوق اولیه خود محروم شدند.
هممسلکان حافظ و سعدی، رازی و عطار، مسلم نیشابوری و خواجه نظام الملک طوسی و هزاران نام آور اهل سنت ایران، باری دیگر با شعار محبت اهل بیت در معرض تازیانههای تعصب کور صفوی قرار گرفتند.
علما و نخبگانشان ترور، مساجدشان ویران و اموال و مقدساتشان هتک شد.
حقوق اولیه شهروندی اهل سنت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم غصب شده و با شعار وحدت صدای آزادیخواهانشان در گلو خفه شد.
در ادامه با گوشههایی از درد و رنج و نقض حقوق شهروندان اهل سنت آشنا خواهید شد:
-
نگاه تبعیضآمیز به اهل سنت همراه با یک نگرش مذهبی متعصبانه:
«نگاهی که نسبت به اهل سنت در ایران هست، نگاه مثبتی نیست. یک نگاه تبعیضآمیز است که احساس میشود کسانی که در صدر امور هستند اگر به مشکلات مردم پاسخگو باشند دچار یک نوع گناه میشوند»
اینها سخنان دکتر جلال جلالی زاده نماینده پیشین مردم سنندج در مجلس بود.
سال هاست که نظام ولایت فقیه با رویکردی متعصبانه درصدد تضعیف و حذف گروههایی بوده که با افکار و چارچوب فکری و مذهبیاش سازگاری ندارند.
در این میان اهل سنت ایران را میتوان یکی از بزرگترین قربانیان این تبعیضها و فشارهای برآمده از این دیدگاه متحجرانه و کینهتوزانه به شمار آورد.
بر اثر القای افکار نادرست مذهبی توسط روحانیون و مداحان شیعه در ایران چنین به پیروانشان القاء شده است که اهل سنت یعنی یاران یزید و دشمنان امام حسین و اهل بیت. قطعا کسانی که با چنین نگرشی در پای منبر این روحانیون و مداحان صفوی تربیت شدهاند بر اساس چنین افکاری هر گونه همکاری یا رسیدگی به حقوق اهل سنت را گناه و کوتاهی در حق اهل بیت میدانند مگر آنکه از روی تقیه باشد.
تبلیغات گسترده و ترویج چنین باورهایی سبب شد که بعد از انقلاب شهروندان شیعه و سنی که با کمترین مشکلی در کنار یکدیگر زندگی میکردند دچار اختلافات و تعصبات جاهلی شوند.
-
جلوگیری از رسیدن اهل سنت به ردههای مدیریتی ارشد نظام :
پس از انقلاب ۵۷ تاکنون هیچ از وزرا و اعضای دولت از میان اهل سنت انتخاب نشدهاند.
با اینکه قانون اساسی، بر رعایت حقوق و آزادیهای مشروع و عمومی افراد جامعه تاکید شده است، اما در همین قانون، دین رسمی کشور شیعه است و همین امر راه را برای تبعیضهای فراوان علیه اهل سنت باز کرده است
«حاصل داسه»، فعال سیاسی کرد و نماینده سابق مجلس، میگوید: «برخی مراجع تقلید شیعه در تماس با حسن روحانی و برخی از رهبران اصلاح طلبان، خواستار معرفی نشدن وزیر اهل سنت شده اند»
این نماینده اهل سنت مجلس ششم در مصاحبه با وب سایت کمپین حقوق بشر در ایران همچنین گفت که برخی از مسئولان در جلسه ای به او خبر داده اند که مراجع تقلید در تماس تلفنی با مقامات دولتی گفتهاند،«این سُنی بازیها را جمع کنید».
در همین رابطه خانم امیرشاهی روزنامه نگار مقیم پراگ می گوید:«در نزدیک به ۴۰ سال پس از انقلاب، نه تنها هیچ یک از شهروندان سنی مذهب، به ردههای مدیریتی ارشد نظام ـ وزارت و پستهای فرماندهی نظامی و عضویت در دستگاههایی چون مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان ـ نرسیدهاند، بلکه از فعالیتهای اموزشی، تبلیغاتی و دینی آنها نیز جلوگیری شده است».
-
ایجاد محدودیت برای اهل سنت در انجام شعائر مذهبی:
با وجود تبلیغات فراوان نظام ایران در مورد وحدت و همبستگی میان شیعه و سنی و اینکه اهل سنت در ایران مساجد و مدارس بسیاری دارند نظام ایران همواره با روشهای گوناگون اهل سنت را در اجرای شعائر مذهبی خود مورد اذیت و آزار قرار ده است.
الف – تهران تنها پایتخت جهان است که اجازه ساخت مسجد جامع به اهل سنت داده نشده و اهل سنت میلیونی این شهر مجبور است نمازهای جمعه و اعیاد را در خانهها و نمازخانههای و البته همین اماکن نیز در بسیاری از موارد با بهانههای واهی بسته و پلمپ شده است.
با گذشت ۴۰ سال از از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷مسلمانان اهل سنت ایران علیرغم تلاش زیاد، در احداث مسجدی برای خود در تهران، پایتخت ایران، ناکام ماندهاند.
مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان و از معتبرترین شخصیتهای اهل سنت ایران میگوید که برای هیچ یک از نامههایی که در مورد احداث مسجد یا جلوگیری از تخریب نمازخانههای اهل سنت در تهران برای رهبر جمهوری اسلامی نوشته، پاسخی دریافت نکرده است.
وی همچنین میگوید: از لحاظ قانونی هیچ مشکلی برای ساخت مسجد برای اهل سنت در تهران وجود ندارد اما یک سری تعصبها باعث میشود نه تنها مسجدی ساخته نشود که نمازخانههای آنها هم در پایتخت ایران تعطیل شود”.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در نامهای به آیتالله خامنهای رهبر و حسن روحانی، رئیس جمهور ایران که در رسانهها منتشر شد نوشته بود: “عدم تحمل یک نمازخانه معمولی و تخریب آن، در شهری که اجازه ساخت مسجد به شهروندان اهلسنت داده نمیشود و مطالبه ۳۷ سال آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ناکام مانده است، تنها جریحهدار نمودن احساسات جامعه اهل سنت ایران نیست، بلکه احساسات مسلمانان جهان را نیز جریحهدار مینماید.”
رسانههای حکومتی میگویند در تهران ۹ مسجد اهل سنت وجود دارد در حالی که هیچیک از آنها مسجد نبوده بلکه خانه یا نمازخانه میباشند.
ب- بنای غالب مساجد و مدارس اهل سنت به پیش از انقلاب ۵۷ باز میگردد و پس از انقلاب حتی در شهرهایی که غالبیت آن اهل سنت میباشند ساخت مسجد یا مدرسه جدید برای اهل بسیار دشوار بوده و در شهرهایی که غالبیت آنها شیعه باشند غیر ممکن است.
ج- نیروهای امنیتی نظام ایران بارها مانع برگزاری نماز عید اهل سنت در تهران شدهاند.
به عنوان مثالی دیگرنیروهای امنیتی شامگاه دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۹۸ جمعی از نمازگزاران اهل سنت را در منطقهی “گلدشت” اهواز هنگام اقامهی نماز تراویح بازداشت کردند.
د- اهل سنت نمیتواند در روزی که از نظر شرعی برایش عید به اثبات رسید این شعیره اسلامی را به صورت مستقل برپا نمایند.
-
اعمال فشار، ترور و زندانی کردن علما و دانشآموختگان دینی اهل سنت و جماعت ایران:
از آغاز انقلاب تعداد بسیاری از فرهیختگان و علمای تراز اول اهل سنت ایران با عناوین و ترفندهای مختلف توسط عناصر اطلاعاتی نظام ولایت فقیه ترور و زندانی شدهاند.
ترور و اعدام:
ماموستا احمد مفتیزاده، شیخ محمد ضیایی، دکتر احمد صیاد، ، کاک ناصر سبحانی، شیخ علی دهواری و دهها عالم، دانشمند، فرهنگی و طلبهاهل سنت در سالهای متمادی به روشهای مختلف ترور شدند تا مذهب اهل سنت در ایران ضعیف شده یا به دست افرادی بیافتند که دستنشاندههای خود نظام باشند.
کمال حسینی روزنامهنگار کرد در گفتگو با رادیو زمانه به این واقعیت دردناک اشاره کرده و میگوید: «ماموستاها در صورتی توانستهاند به زندگی عادی و به دور از فشار نیروهای امنیتی ادامه دهند که نه تنها مبلغ دین نباشند، بلکه مبلغ قرائت حاکمیت از دین باشند. اگر مبلغ قرائت حاکمیت از دین باشند، از امتیازها و حمایت نهادهای حکومتی برخوردار میشوند. در غیر این صورت تحت احضار و بازداشت قرار میگیرند و همچنین احکام سنگین برای آنان صادر میشود.»
در تاریخ ۱۲ مرداد سال ۱۳۹۵ بود که رسانهها از اعدام ۲۵ زندانی اهل سنت خبر دادند. این افراد به خاطر باورهای مذهبیشان اعدام شدند.
اکثر این زندانیان طی سالهای ۸۸ تا ۹۰ در کُردستان توسط “مأموران وزرات اطلاعات” بازداشت شده و پیش از محاکمه، بدون دسترسی به وکیل و یا ارتباط با خانواده، برای چندین ماه در سلول انفرادی نگهداری شده بودند.
نظام ایران بارها از زندانیان اهل سنت به عنوان گروگانهایی جهت انتقام از ناکامیهای خود استفاده کرده است.
پیش از این نیز در ۱۳ اسفند سال ۹۳ شش زندانی کرد اهل سنت در زندان رجایی شهر اعدام شده بوند.
از میان آخرین احکام اعدام صادر شده برای اهل سنت می توان به اعدام دو زندانی سیاسی اهل سنت اهوازی در دزفول به تاریخ ۱۴ مرداد ۹۸ و همچنین صدور حکم اعدام در تاریخ ۵ شهریور ماه ۱۳۹۸ برای مولوی امان الله بلوچی زندانی اهل سنت زندان مرکزی زاهدان اشاره کرد.
احضار و بازجویی:
نظام ولایت فقیه همچنین به بهانههای مختلف فعالان مذهبی و دانشجویان متدین اهل سنت را در داخل ایران با احضار توسط سازمانهای اطلاعاتی و در خارج از کشور توسط سفارتها و کنسولگریهای وابسته مورد تهدید یا تطمیع قرار میدهد. این در حالی است که ۹۹ درصد این افراد هیچگونه فعالیت سیاسی علیه نظام ایران نداشتهاند.
در موارد بسیاری نیز گزارش شده که ادارهی اطلاعات با گرفتن گذرنامهی دانشجویان اهل سنت مشغول به تحصیل در خارج از کشور آنها را وادار به همکاری اطلاعاتی با خود کرده است.
ممانعت از سفرهای علما:
یکی دیگر از روشهای ایجاد فشار بر چهرههای دینی اهل سنت و جلوگیری از ارتباط و رفت آمد آنها به مناطق دیگر کشور است.
در پلیس راه های ورودی شهر زاهدان ماموران امنیتی با بهانه های مختلف افرادی که طلبه هستند و یا ریش بلند دارند را مورد بازجویی های طولانی قرار میدهند.
وبسایت سنی آنلاین نیز روز چهارشنبه، ۵ فروردین، ۹۸ خبر داده بود که ماموران در ایست بازرسیهای ورودی به شهر زاهدان با ادعای وجود یک “بخش نامه” از ورود برخی از خودروها با پلاک «سایر استانها» به خصوص خودروهای حامل روحانیون اهل سنت، به این شهر «ممانعت میکنند».
از نمونههای بارز این امر حصر استانی برخی از علمای سرشناس مانند مولوی عبدالحمید میباشد.
دادگاه ویژه روحانیت در مرداد ماه ۱۳۸۹ گذرنامه مولوی عبدالحمید را پس از شرکت در کنفرانس بینالمللی اتحادیه جهانی علمای مسلمین و در بازگشت به ایران توقیف کرد.
اسفند ماه ۱۳۹۳ به امام جمعه اهل سنت زاهدان که عازم مکه برای شرکت در کنفرانس رابطه العالم الاسلامی (انجمن جهانی اسلام) با موضوع “مبارزه با تروریسم” بود گفته بودند که چون روابط ما خوب نیست شما نروید اما حالا مرزهای محدودیت سفر او به داخل ایران و استانهای مجاور سیستان و بلوچستان هم رسیده است و “اجازه سفر به سایر شهرها و استانهای ایران -به غیر از تهران و قم- را نمیدهند.”
عدم به رسمیت شناختن مدارک تحصیلی مدارس دینی اهل سنت:
در حالی که مدرک تحصیلی مدارس دینی اهل سنت در دانشگاههای کشورهایی همچون مالزی، اندونزی، سودان و هندوستان مورد پذیرش قرار میگیرد در ایران برای ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه اعتباری ندارد.
-
توهین به مقدسات اهل سنت در منابر حکومتی و رسانههای ملی:
یکی از مواردی که سالهاست باعث رنجش میلیونها اهل سنت ایرانی را فراهم آورده توهین مستقیم یا غیر مستقیم توسط روحانیون، مداحان و متعصبان شیعه در ایران میباشد که از طریق منابر وابسته به حکومت و در رسانهی ملی ایران میباشد.
جریحه دار کردن احساسات اهل سنت در برنامه ماه عسل، دورهمی، در شبکهی پنج تنها نمونههایی بارز از آزار و اذیت روحی و معنوی است که میلیونها اهل سنت ایران در سالهای مدید از آن رنج بردهاند.
-
مشکلات اقتصادی استانهای سنی نشین:
عدم رسیدگی و توجه معنا دار نظام به استانهای سنی نشین که عموما در مرزهای ایران قرار دارند یکی از اسباب نقض حقوق شهروندی اهل سنت در ایران به شمار میرود.
استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان، بخشهای وسیعی ز استان گلستان و هرمزگان و خراسان به عنوان استانهایی که تعداد بسیاری از اهل سنت در آنجا زندگی میکنند همواره با مشکلات فراوان اقتصادی و تبعیضهای معنی دار از سوی تصمیمگیرندگان نظام ولایت فقیه روبرو بوده است.
کولبری و سوختبری خود بهترین گواه بر اقتصاد بیمار این مناطق و عدم توجه تصمیمگیران نظام ولایت فقیه به این مناطق است.
تورم، بیکاری و اقتصاد بیمار بویژه در استانهای مرزی ایران یکی از اسباب مهم روی آوردن مردم این مناطق به مشاغل پرخطر و سخت مانند کولبری میباشد.
کارشناسان حقوق کار، کولبری در مناطق مرزی ایران را به طور کلی نتیجه توسعهنیافتگی و سیاستهای تبعیضآمیز نظام ایران در این مناطق میدانند
عدم توجه جدی نظام به ساماندهی اقتصادی استانهای مرزی حقیقتی است که نمیتوان انکار کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج ، مرکز آمار ایران، در گزارشی شاخص قیمت مصرفکننده به تفکیک استان در اسفند ۹۷ را منتشر کرد؛ کردستان در هر سه گروه «تورم نقطه به نقطه کل خانوارها»، «تورم نقطه به نقطه خانوارهای شهری» و «تورم نقطه به نقطه خانوارهای روستایی»، همانند ماههای گذشته بدترین وضعیت را در بین همه استانهای کشور دارد.
این بحران ماههاست که در کردستان ادامه دارد اما مسوولان حوزه اقتصادی استان هیچ چشماندازی برای مهار آن ندارد.
آمار بیکاری نیز به روشنی بیان میکند استانهای مرزی کشور، بیشترین درصد بیکاری را دارا هستند. آمار نرخ بیکاری در بهار ۹۷ که توسط مرکز آمار ایران منتشر شد، نشان میدهد استان کرمانشاه با ۱۶.۴ درصد بیشترین نرخ بیکاری در میان استانهای کشور را دارد و نرخ بیکاری در استان آذربایجان غربی ۱۴.۱ درصد، ایلام ۱۱.۸ درصد و کردستان ۱۱.۳ درصد است.
بحرانی که اکنون سبب شده نه تنها کارگران بلکه دانشجویان و تحصیلکردههای این استان نیز برای یافتن شغل به کردستان عراق متوسل شوند.
کولبری یا بدوکی در سیستان و بلوچستان:
اهالی میرجاوه و سراوان بیشترین کولبران این منطقهاند. حامد مقدم از کارشناسان اجتماعی این استان میگوید: در منطقه بلوچستان به کولبرها بدوکی میگویند، مناطق مرزی بلوچستان که از داشتن صنعت، کشاورزی و منبع درآمد پایدار محروماند چارهای جز روی آوردن به کار کولبری ندارند.
سیستان و بلوچستان نیز با وجود داشتن پتانسیلهای عظیم اقتصادی، در زمینه شاخصههای اقتصادی همواره در قعر جدول استانهای ایران قرار گرفته است.
بر اساس نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در بهار ۹۷ که توسط مرکز آمار ایران منتشر شده است استان سیستان و بلوچستان با نرخ بیکاری ۱۸.۶ درصد رتبهی سوم از قعر جدول استانهای ایران را به خود اختصاص داده است .
و بر اساس آخرین آمار نسبت اشتغال در میان استانهای ایران، سیستان و بلوچستان با ۲۸.۵ درصد کمترین نسبت اشتغال را دارد .
در استان سیستان و بلوچستان، بخش صنعت رشد چندانی نیافته است، به طوری که در حال حاضر، مردم این استان بیشتر کالاهای مصرفی و صنعتی خود را از سایر استانها یا پاکستان تأمین میکنند.
در زمینه زراعت و کشاورزی نیز علیرغم قابلیتهای مناسب، پیشرفتهای چندان مطلوبی صورت نگرفته است.
مقایسه شاخصهای توسعه اقتصادی استانهای مرزی با غالبیت اهل سنت با دیگر مناطق کشور، بهدلیل فراهم نبودن زیر ساختها و عدم توسعه صنعتی این مناطق باعث روی آوردن مردم به شغل پر مخاطره کولبری شده است. یکی از عوامل اصلی گسترش این عمل خطرناک، نبودن فرصتهای شغلی، همچنین نبود کارخانجات، سیستم سرمایهگذاری در شهرهای مرزی بخصوص استان کردستان به دلیل قرار نداشتن در طرحهای عمرانی که باعث سیل عظیم هجوم کارگران به سوی کول بری شدهاست.
بیکاری عامل اصلی گرایش بیکاران و محرومان به کولبری است، حتی افرادی با مدارک بالا بهخاطر بیکاری به کولبری میپردازند. این باعث شدهاست که بسیاری از محققان ریشه کولبری را فقر بدانند
همهی اینها در حالی است که اهل سنت ایران در تمامی این سالها تنها «احترام» و «تفویض حقوق ملّی و شهروندی»شان را خواستهاند. آنها می خواهند به تناسب جمعیتی که دارند، در قدرت اجرایی و ثروت ملّی نیز سهم داشته باشند. آنها می خواهند مانند سایر اقلیتها ، دارای عبادتگاه مجزّا و آزاد در اجرای مناسک مذهبی شان باشند. اینها مطالبات ابتدایی و حقوق واضح هر اقلیت مذهبی است.
اما مشاهده میکنید که نظام ولایت فقیه با دیدگاه متعصبانه و نگرشی صفوی مآبانه همواره در برابر خواستهی برحق اهل سنت ایران ایستاده و تلاش کرده با روشهای مختلف از جمله، قتل و ترور، تهدید و تطمیع، برهم زدن ساختار دموگرافی اهل سنت، ایجاد مشکلات اقتصادی و .. هر چه بیشتر آنها را به سوی ضعف بکشناد.
در یکی از آخرین اظهار نظر گزارشگران حقوق بشر، جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران از نقض حقوق و تبعیض علیه پیروان مذهب اهل سنت، دراویش گنابادی، اهل حق، اعضای عرفان حلقه و بهائیان سخن به میان آمده است
نظام ایران در ده سال گذشته به هیچکدام از سه گزارشگر ویژهای که برای گزارش به سازمان ملل انتخاب شدند، اجازه نداد برای بررسی وضعیت حقوق بشر، به ایران سفر کنند.
محرومیت های سیاسی اهلسنت ایران
پس از پیروزی انقلاب قرار بود رنگ و نژاد و زبان و دین امتیاز نباشند و حکومت اسلامی برخاسته …